پخش زنده
امروز: -
آقاي تیموری که فردی خوشفکر و منظم بود، سریع انار را گرفت و آن را دان کرد و به بچهها گفت همه لیوانهايشان را آماده کنند، به هر نفر دو یا سه دانه انار داد و گفت: «بچهها خدا رسوند؛ اینم میوه شب یلدا!»
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما ؛ محمود نانکلی می گوید: «چند روز مانده بود آذرماه تمام بشه که دسر انار دادند . به هر دو نفر یک انار میرسید و معمولاً هر کس که با کسی بیشتر جفت و جور بود، دسرشان راباهم تقسیم میکردند.»
آن روز شاید کمتر کسی فکر میکرد که چند شب دیگر شب یلدا است، به همین خاطر چون امکانات نگهداری نداشتیم، تقریباً همه بچههای آسایشگاه انارشون را خوردند، بجز دو تا از بچههای یزد که یکی از آنها سرما خورده بود و بدحال بود و میلش نمیکشید.
این قضیه گذشت تا اینکه شب یلدا بچهها یادشان افتاد که کاش انارها را نخورده بودند. در همین لحظه جعفری همون کسی که با میرجیلیلی انارشون را نخورده بودند ، رو کرد به ارشد آسایشگاه، حجتالله تیموری و گفت: «ما انارمون رو نخوردیم.» در این لحظه، معاون تیموری که فردی خوشفکر و منظم بود، سریع انار را گرفت وآن را دان کرد و به بچهها گفت همه لیوانهاشان را آماده کنند، بچهها که اصلاً انتظارش را نداشتند، دیدند که او به هر نفر فکر کنم دو یا سه دانه انار داد و گفت: «بچهها خدا رسوند؛ اینم میوه شب یلدا!»
انگار دنیا را به ما دادند. همین که مزه دهان بچهها عوض شد خیلی خوشحال شدن و همه با هم میگفتند: «فردا به بقیه آسایشگاهها میگیم که ما شب یلدا گرفتیم و قسممون راسته که میوه خوردیم.» البته آن شب بچهها نهایت استفاده را هم کردند و نمازهای قضا بجا آوردند، قرآن ختم کردند و فال حافظ گرفتند.
تمام ما که ز پروانهها نشان داریم برای سینه زدن تا سحر توان داریم...
*محمود نانکلی از رزمندههای دوران دفاع مقدس در آسایشگاه 2 قاطع 2 کمپ 9 رمادیه عراق