پخش زنده 				 				
 		 					امروز: 					 						 					 					- 					 				
 			در نهم آبان ۱۳۰۴ با رای مجلس سلطنت قاجاریه رسما منقرض و حکومت پهلوی به رهبری رضا شاه آغاز شد.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ «ماده واحده - مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانینموضوعه مملکتی به شخص آقای رضا خان پهلوی واگذار میکند - تعیین تکلیف حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ - ۳۷ - ۳۸ - ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود. این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه نهم آبان ماه یک هزار و سیصد و چهار شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید».
روز نهم آبان و این ماده واحده مجلس شورای ملی، یادآور یکی از نقاط سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران است؛ روزی که با انقراض رسمی سلسله قاجار و روی کار آمدن رضاخان پهلوی، فصل جدیدی در حیات سیاسی و اجتماعی کشور گشوده شد. این رویداد را نمیتوان تنها به عنوان جایگزینی یک سلسله با سلسله دیگر قلمداد کرد، بلکه باید آن را نشانهای از بحران عمیق ساختاری در جامعه ایران دانست.
تحلیل این واقعه نیازمند واکاوی ریشههای فروپاشی قاجار و عواملی است که موجبات ظهور پهلوی اول را فراهم آورد. حکمرانی قاجارها که در سال ۱۱۷۴ شمسی (۱۲۱۰ قمری) با اقتدار آقا محمدخان قاجار آغاز شده بود، اکنون پس از چند دهه، با چالشهای عمیق ساختاری مواجه بود. ضعف فزاینده دولت مرکزی، ناتوانی در حفظ تمامیت ارضی در مقابل تجاوزات خارجی، واگذاری امتیازات اقتصادی به بیگانگان، هرج و مرج داخلی و اوضاع نابسامان زندگی مردم، اعتبار سلطنت قاجار را تا حد زیادی زائل کرده بود.
ایران عصر قاجار کشوری بود در حاشیه تحولات جهانی، با اقتصادی وابسته و ساختار سیاسی فرسوده که در برابر قدرتهای نوظهور روس و انگلیس، عاجز و درمانده به نظر میرسید. این ساختار سیاسی تا اندازهای ناتوان و علیل شده بود که نه تنها توانایی حفظ رجال سیاسی بزرگ و تحول خواه نظیر قائم مقام فراهانی و امیر کبیر را نداشت، بلکه به چرخهای برای حذف نخبگان و جذب چاپلوسان بدل شده بود. شکستهای پی در پی در جنگهای با روسیه، از دست دادن بخشهای وسیعی از قلمرو تاریخی و تبدیل شدن به صحنه رقابت استعماری، زخمهای عمیقی بر پیکره ایران وارد آورده بود.
در دهههای پایانی این حکومت، جنبش مشروطه به وقوع پیوست؛ جنبشی که تا حد زیادی محصول خواست تاریخی جامعهای بود که از ضعف قاجار به ستوه آمده بود، اما به زودی این جنبش آزادی خواهانه نیز به انحراف کشیده شد. حتی هرج و مرج پس از مشروطه و ناتوانی محمد علی شاه و احمدشاه قاجار در مهار اوضاع، تنها بر این آشفتگیها افزود. مجلس ضعیف، دولتهای بیثبات، شورشهای متوالی در گوشه و کنار کشور و فقر و گرسنگی همراه با عقب ماندگی در حوزه زیرساخت ها، بهداشت و آموزش، این تصور را تقویت کرد که ساختار کهنه قاجار دیگر قابلیت ترمیم ندارد.
قرار داد ننگین ۱۹۱۹ نیز تیر خلاصی به این پیکره زخمی بود. این قرار داد که در سال ۱۲۹۸ (۱۹۱۹ میلادی) میان وثوق الدوله و سرپرسی کاکس منعقد شد، پنجرهای نو به روی استعمار انگلیس گشود و نزدیک بود که ایران را تا مرز «تحت الحمایگی» ببرد. مخالفتهای شدید مردم و تلاش شخصیتهایی مانند آیت الله شهید مدرس، توانست این قرار داد را متوقف سازد. این قرار داد مقدمهای برای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و ظهور رضاخان در سپهر سیاسی ایران بود. ایران آن روز تشنه نظم و امنیت بود و او توانست حتی به قیمت شدیدترین خشونت ورزیها و سرکوب مداوم جریانهای قومی، ثباتی نسبی ایجاد کند.
رضا خان که امنیت را به پلهای برای صعود خود بدل ساخته بود، برای محبوبیت خود تنها به این مورد بسنده نکرد، با توجه به فرهنگی دینی مردم ایران و سابقه دین داری عمیق آن ها، او خود را حامی مذهب نشان داده، به دیدار علما میرفت، در مجالس عزاداری امام حسین (ع) شرکت کرده و دستههای عزا راه اندازی میکرد و حتی به زیارت عتبات نیز رفت.
او که از نقش مهم احزاب و روزنامهها آگاهی یافته بود، موفق به ایجاد روابطی حسنه با آنها شد، به گونهای که در مجلس پنجم اکثر نمایندگان از طرفداران او بودند و در میان موجی شدید از مخالفتهای اقلیت مجلس، منصب فرماندهی کل قوا را که مخصوص شاه و ولیعهدش بود، به رضا خان واگذار کردند.
در کنار این اقدامات، نخبگان و رسانههای وابسته به او تبلیغات فراوانی علیه احمد شاه انجام داده و او را نسبت به سرنوشت کشور بی تفاوت میخواندند؛ اقامت احمد شاه در اروپا که از سال ۱۳۰۲ آغاز شده و تا آبان ۱۳۰۴ همچنان ادامه داشت، به این تبلیغات دامن میزد.
در این شرایط که افکار عمومی تا اندازه زیادی آماده پذیرش تغییر شده بود، روز ۸ آبان ۱۳۰۴ شمسی گروهی از نمایندگان مجلس به خانه رضاخان فراخوانده شدند تا ماده واحدهای که علی اکبر داور آن را تهیه کرده بود، امضاء کنند. بر اساس این ماده مجلس شورای ملی انقراض سلطنت قاجار را تصویب و اعلان حکومت موقت میکرد. سید محمد تدین، نایب رئیس مجلس در این مورد مینویسد: «غروب روز جمعه ۸ آبان ماه ۱۳۰۴ بود. بنده در شمیران بودم. دیدم تلفن کردند حضرت اشرف (رضاخان) میفرمایند به شهر بیایید که شما را ملاقات کنم. آمدم شهر. رفتم منزل خدمتشان رسیدم. فرمودند در زیرزمین داور مشغول کارهایی است، بروید به او کمک کنید. رفتم زیرزمین دیدم داور پشت میزی نشسته و وکلا ورقهای را امضا میکنند و داور به پیشخدمت میگوید به منزل بقیه وکلا هم تلفن کنید بیایند. بعد از آن وکلا رفتند و اطاق خلوت شد، داور آمد پیش من، ماده واحده را نشان داده گفت: این وکلا این نامه را امضا کردهاند شما هم موافقت دارید امضا کنید».
فردای آن روز در مجلس علی رغم مخالفت برخی نمایندگان مانند آیت الله مدرس و دکتر مصدق، با اکثریت ۸۰ رای موافق از ۸۵ رای موجود، این ماده واحده به تصویب رسیده بود. شهید مدرس آن را خلاف قانون اساسی خوانده و پس از نطق از مجلس خارج شده بود. او هنگام خروج گفته بود اگر صد هزار رأی هم بدهید خلاف قانون است.
به هر حال صدای شلیک چهار گلوله توپ در عصر آن روز انقراض قاجار را اعلام میکرد. رضا خان که اکنون «والا حضرت اقدس» شده بود، نیز طی بخشنامهای این قانون را به سراسر کشور ابلاغ کرد. مجلس مؤسسان هم به سرعت تشکیل شد و در جلسهى مورخ ۲۱ آذر ۱۳۰۴ شمسى با اکثریت ۲۵۷ رای از ۲۶۰ رای، سلطنت را به خاندان پهلوی اعطا کرد.

در تمام مدتى که فعالیتهاى سیاسى در تهران براى خلع احمد شاه از سلطنت در جریان بود، او با خونسردى و بىاعتنایى خاصى به گردش و سیاحت خویش در اروپا ادامه مىداد و بنابر نوشتهى روزنامهى انگلیسى دیلى هرالد: شاه مخلوع مدتها در شهر نیس بسر مىبرد و مىگویند در سر میزهاى مونت کارلو به اندازهاى باخته بود که ناچار قسمتى از جواهرات خود را به فروش رسانید.
بونزوم، وزیرمختار فرانسه در ایران، در نامهای به وزیر امور خارجه فرانسه، با اشاره به پیش بینیهای خود از عدم بازگشت احمدشاه به ایران، نوشت: «این سفارت به سبب نگرانی از مرگ سلسلهای که نسبت به ما همواره علاقهمند بوده و در جهت منفعت [احمد]شاه و قطعاً منفعت جمهوری فرانسه، آن چه را مفید میدانست معروض داشت... [من گفته بودم که]چگونه کهنه سرباز جزء قزاقخانه، رئیس دولت صبح امروز تصمیم به کودتا گرفته است».
در هر صورت هر دو دوره قاجار و پهلوی، هر کدام به شیوه خود تأثیراتی منفی بر سرنوشت ایران گذاشتند. دوره قاجار، دورانی تاریک برای تاریخ ایران به شمار میرود. با این حال، روی کار آمدن پهلوی نیز نه به عنوان راه حلی برای مشکلات ساختاری، بلکه به عنوان جایگزینی یک شکل از استبداد با شکلی دیگر بود. اگرچه رضاشاه در ابتدا وعده نظم و امنیت میداد، اما به سرعت به سوی استبدادی فردی و سرکوب گرایش یافت. تجددطلبی آمرانه و شتابزده او، بدون توجه به بافت فرهنگی جامعه و مشارکت واقعی مردم، تنها به ایجاد شکاف عمیقتر بین دولت و ملت انجامید.
این شیوه نوسازی، نه تنها بسیاری از سنتهای ارزشمند فرهنگی را مورد تهاجم قرار داد، بلکه بنیانهای استبداد جدیدی را پی ریزی کرد که در دوره پسرش نیز تداوم یافت. بنابراین، گذار از قاجار به پهلوی را باید حرکتی از استبدادی سنتی به استبدادی مدرن دانست که در هر دو حالت، مردم ایران از مشارکت واقعی در سرنوشت خویش محروم ماندند. این تغییر سلسله، نه رهایی از بحران که تداوم آن در قالبی دیگر بود. شاید ضرب المثل معروف ایرانی «از چاله بدر آمدن و به چاه افتادن» توصیفی مناسب برای این تغییر تاریخی باشد.
نویسنده و پژوهشگر: عباس کریمیان